به گزارش مشرق، در شرایطی که کمتر کسی باور میکرد چهرهای کمتر شناخته شده که در هیچ فعالیت سیاسی حضور نداشته است، بتواند رقبای مشهوری همچون لیندسی گراهام و تد کروز که سالها در سنای آمریکا بودهاند و جب بوش که فرماندار و برادر و پسر رئیس جمهوری آمریکا بوده است را شکست دهد و به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه در سال ۲۰۱۶ به رقابت با هیلاری کلینتون رقیب دموکرات خود پرداخت و در آن پیروز شد.
بیشتر بخوانید:
عاقبت ترامپیسم در دوران پساترامپ/ جمهوریخواهان با ترامپ چه میکنند؟
ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود چیزهایی گفت که به طور کلی، جریانهای سنتی و حاکم در قدرت کمتر به زبان میراندند. او حرفهایی میزد که حس ملیگرایی را تقویت میکرد، شور برتریطلبی آمریکاییها را بر میانگیخت و وعده میداد که اقتصاد و اشتغال را حل خواهد کرد.
آنچه ترامپ موفق به انجام آن شد، پرورش یک محافظه کاری میهنپرستانه، طبقاتی، چند قومی و بین دینی است. فارغ از ملیگرایی سفیدپوست او به آن متهم شده است. "ترامپیسم" مبتنی بر احساسات شدید ضد سوسیالیستی، اقتصاد ضد جهانیگرایی، امنیت قوی مرزی، قدردانی از ایمان و ارزشهای خانوادههای سنتی و حمایت از پلیس؛ حمایت قابل توجهی را در طیف وسیعی از رایدهندگان گروههای قومی و مذهبی در ایالات متحده به دست آورده است.
جریان فکری حاکم بر کارزار انتخاباتی او، پدیدهای ساخت که به زودی توانست بر قدرت حاکم بر حزب جمهوریخواه فایق آید و آنها را به خود وابسته سازد به گونهای که اگر در انتخابات میاندورهای سنا در ۲۰۱۸ حمایت ترامپ از نامزدهای این حزب نبود، شاید فرصت کمتری برای تثبیت کرسی سنا مییافتند.
اما رفته رفته، این قدرت به یک انحصار شخصی در آمد و به جای آنکه رویکردهای حزبی بر تصمیمگیریها و عملکرد رئیس جمهوری آمریکا جاری باشد، این تصمیمهای فردی و خواستههای او بود که حزب را مجبور به همراهی و پذیرش میکرد. به کسی پاسخگو نبود، در برابر هر کسی که با او مخالفت میکرد میایستاد و با ابزار توئیتر و دیگر شبکههای مجازی فضای کافی برای بیان دیدگاههای بعضا متناقض خود و از پای درآوردن مخالفان، استفاده کرد.
او وابستگی به رسانههای پرقدرت را کنار زد و در چهار سال مداوم، آنها را جعلی و تقلبی نامید، به سرعت به گزارشهای آنها پاسخ میداد و فاکس نیوز را تنها ارگان حامی خود نگهداشت و به این ترتیب، جریانهایی در داخل این شبکه تلویزیونی رشد یافتند که مروج و مبلغ اصطلاحی به نام "ترامپیسم" شدند.
اگرچه نحله فکری ترامپ و آنچه او به عنوان شعارهای انتخاباتی و هدف دولت خود معرفی میکرد، مساله جدیدی نبود و تکرار بخشهایی از دوران ریاست جمهوری اسلاف خود همچون رونالد ریگان و آبراهام لینکلن نظیر "صلح از طریق قدرت" و "آمریکا نخست" به چشم میخورد اما این اظهارات در قرن ۲۱ و در دورانی که جنگ سرد پایان یافته و نظم جدید بینالمللی شکل گرفته است، مسالهای نوظهور مینمایاند.
او بر بستر آنچه که دولت سابق که البته از آن به خاطر مسایل نژادی تنفر داشت، پیشرفت قابل ملاحظهای را در اقتصاد و اشتغال ایجاد کرد، جنگهای تعرفهای با چین، اروپا و کانادا شکل داد، از قراردادهای بینالمللی و برخی نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل متحد خارج شد و با شروع همهگیری کرونا همه آنچه که به دست آورده بود را باخت.
پس از آنکه خود به کرونا مبتلا شد، محبوبیتش کاهش یافت اما به سرعت سازماندهی فشردهای برای فعالیتهای انتخاباتی شکل داد و روزانه چهار تا پنج سخنرانی در ایالتهای مختلف ترتیب داد و در همه آنها خود را یک قهرمان معرفی کرد.
این مساله توانست وضعیت ترامپ را در بین مردم به ویژه ایالتهای قرمز و حتی در ایالتهای کلیدی بهبود بخشد و در نهایت با رکورد آرای چهار سال پیش، بیش از ۷۲ میلیون رای در سراسر آمریکا به دست آورد که رکورد جدیدی نسبت به آرای رئیسان جمهوری سابق جمهوریخواه بود، هرچند که تا اینجا، در کسب آرای الکترال به جو بایدن باخته است.
تاجری ناآشنا با سیاست
جیمز آنتل سردبیر سیاسی واشنگتن اگزماینز در اینباره مینویسد: "ترامپیسم"، اصطلاح مهم سیاسی و شخصیتی است که دونالد ترامپ را به کاخ سفید سوق داد و در دوران مبارزات انتخاباتی، آنها را به رویکرد ملی تبدیل کرد.
وی افزود: قرار بود انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ تعیین کند که "ترامپیسم" برای موفقیت رئیس جمهوری دونالد ترامپ چقدر اهمیت داشت اما اینطور نشد. بنابراین هنوز یک سوال آشکار باقی مانده است که چقدر پوپولیسم اقتصادی و تشکیک درگیریهای خارجی، دو موردی که ترامپ را از نظر ایدئولوژیکی حداقل از سه نامزد قبلی ریاست جمهوری جمهوریخواه بیشتر متمایز میکند ، در ریاست جمهوری وی موثر بود در حالیکه او به عنوان یک رئیس جمهوری تاجر مشهور است؟
آنتل ادامه داد: ترامپ به عنوان یک تاجر نمی فهمید که سیاست چیست، بنابراین او دولتی را ایجاد کرد که در آن برخی به سیاستهای او متعهد بودند، برخی به او وفادار بودند و برخی دیگر در استفاده از سازوکارهای دولتی مهارت داشتند، اما تعداد بسیار کمی هر سه مورد را داشتند.
این مساله در بین جمهوریخواهان هم به شکلهای متنوعی به چشم میخورد، برخی از آنها در تجارت یا مهاجرت با ترامپ بودند اما نمیخواهند "جنگهای بیپایان" خاتمه یابد. برخی هم در سیاست خارجی با ترامپ همراه بودند اما مهاجرت یا پوپولیسم نه.
پوپولیسم
اما آیا ترامپ آخرین نفس برتریطلبی سفیدها بود یا اینکه او پیشتاز و سخنگوی صریح یک جنگ طبقاتی چند ملیتی علیه سیستم سیاسی آمریکا محسوب میشود؟
"مت ولچ" سردبیر مجله "ریزون" معتقد است ترامپ، آمریکا را از کار طولانی مدت خود به عنوان اصلیترین کاهشدهنده تعرفهها و جذبکننده پناهندگان در جهان پایان داد. او چیزهای بد و خوب را شکست، بدون اینکه فکر جایگزینی باشد.
وی ادامه داد: ترامپ چیزی را افشا کرد که روزنامهنگاران سیاسی و اندیشمندان اتاق فکر هنوز ۵ سال بعد با آن روبرو نشدهاند: سیاست قابل انعطاف و ثانویه است. مردم به دلیل هیجان (و در مورد او ، خنده دار بودن) همراه بودند، سیاست را مصرف میکنند و همچنین ترس از یک نفر را به بهانه دفاع جمعی، بیش از حد تجویز میکنند.
این روزنامهنگار آمریکایی اضافه کرد: ترامپ صرفا آواتار برجسته آمریکایی است که تاکنون از یک پوپولیسم عبور از مرزها و راهروهای سیاسی برخوردار است.
هیولا در برابر غول رسانهها
در گرایش فکری ترامپ، مبارزه با رسانهها به ویژه آنهایی که سالها بر افکار عمومی آمریکا و حتی بخش زیادی از جهان سلطه داشتهاند، مساله مهمی برای شکست هیمنه غول اطلاعرسانی حاکم بود.
از نظر او و تیم انتخاباتی وی، مخالفت با رسانهها میتواند نام او را بیشتر بر زبانها جاری سازد و در صدر خبرهای آنها بماند اما این همه ماجرا نبود. در مکتب ترامپیسم این برداشت وجود دارد که محافظهکاران سالها در برابر رسانههای باسابقه که مغرضانه مینویسند نباید مودب بود و این کار از عهده شخصیتی چون ترامپ بر میآمد.
آنها دستور کار برخورد توام با ادب و احترام با رسانهها را متوقف ساختند و گفتند که این دستور کار پایان یافته و هرگز نباید بازگردد.
کارول مارکوویچ ستوننویس روزنامه نیویورک پست میگوید "به طور کلی جمهوریخواهان و محافظهکاران به طور خاص انتظار داشتند که هیچگاه رسانه خبری با آنها رفتار عادلانه نکنند. برای جبران خسارت، ما مجموعهای از نشریات و ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی از جمله برنامهها و کانالهای مبتنی بر اینترنت ایجاد کردهایم".
وی میافزاید: از نظر رسانههای با سابقه، جمهوریخواهان به دو دسته تقسیم می شدند: هیتلر یا بدتر از هیتلر و استراتژی جمهوریخواهان هم اجتناب بهتر از تقابل بود؛ اما دونالد ترامپ این کار را نکرد.
این نویسنده راستگرا ادامه میدهد: مطبوعات با مردانی چون جورج دبلیو بوش، جان مک کین و میت رامنی به گونهای رفتار کردند که گویی آنها یک هیولا هستند. حالا، آنها یک هیولای واقعی داشتند و او داشت آنها را می خورد. باشکوه بود.
تظاهر به قانونگرایی
علاوه بر تجارت و مهاجرت و همچنین حمله و تحقیر رسانهها، ترامپ گام دیگری را در دوره ریاست جمهوری خود برداشت و آن انتصاب قضات با گرایش سیاسی خاص بود. او این کار را با شعار قانون اساسی انجام داد که در انتخابات امسال هم با "نظم و قانون" از آن یاد کرد.
او مدعی شد همه چیز باید در بستر قانون اساسی انجام شود و برای همین هم در برابر آنهایی که خواستار محدود شدن استفاده از سلاح بودند ایستاد و بارها اینگونه میگفت که آنها میخواهند متمم دوم قانون اساسی آمریکا را بدزدند.
کری سورینو مشاور اصلی و مدیر سیاست شبکه بحران قضایی و از نویسندگان کتاب "قاضی در محکمه: تأیید کاوانا و آینده دیوان عالی" در این باره گفت: ترامپ در دادگاههای مختلف کاندیداهایی را که در خدمت خود ریسک حرفهای کرده اند، معرفی کرد.
وی افزود: وکلایی که با سازمانهایی همچون اتحادیه دفاع از آزادی کار کرده بودند، چپها آنها را تحقیر کردند اما برای آزادی دین نیز موفق به کسب موفقیتهای مهمی شدند؛ اکنون در دادگاههای تجدیدنظر حضور دارند.
این نویسنده آمریکایی ادامه داد: مهمترین میراث قضایی رئیس جمهوری، دادگاهی است که سرانجام اکثریت اصیل را دارد، هدفی که مدتها در انتظار آن بود.
با این حال، ترامپ در دوره خود، سه قاضی محافظهکار را برای دیوانعالی آمریکا معرفی کرد که با اکثریت جمهوریخواهان سنا، تایید و منصوب شدند، هرچند که خودش در موضوعات مختلفی از جمله پرونده مالیاتی در دادگاه نیویورک پرونده دارد.
ترامپیسم، فلسفه یا گرایش
گفته میشود با وجود پیروزیهای حزب جمهوریخواه در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، صعود دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ نشانهای از حرکت در بحران بود چرا که همانگونه در ابتدای این یادداشت مطرح شد، کارزار مبارزاتی ترامپ با گرایش و فلسفه محافظهکارانه این حزب، آشکارا در تخاصم بود.
اما آیا ترامپیسم یک فلسفه است که بتواند در سپهر سیاسی آمریکا تداوم داشته باشد؟
نوح روتمن سردبیر مجله کامنتاری معتقد است "ترامپیسم هرگز فلسفه حاکم نبود بلکه یک گرایش خراشنده بود".
از نظر این روزنامهنگار آمریکایی، اگر حزب جمهوریخواه به این نتیجه برسد که بهترین راه برای پیشبرد خود، حیات دوباره ترامپیسم پیش از سال ۲۰۲۴ است، این کار را خواهد کرد.
اگر به شعار "آمریکا را بار دیگر عظمت میبخشیم" نگاه کنیم شاید بتوان گفت که این شعار در قلب پدیده ترامپیسم است و قدرت بسیجکنندگی زیادی را در آحاد مردم جامعه به ویژه ساکنان حومههای شهری و روستاها، جامعه سنتی آمریکایی و اقشار کم درآمد دارد و میتواند با توجه به اینکه درصد بسیار اندکی در سرنوشت انتخابات اثرگذار هستند، شرایط را به نفع این گرایش فکری رقم بزند.
آینده ترامپیسم
اما مساله جدی آنگاه بروز میکند که در زمانی که ترامپ در بیمارستان به دلیل ابتلا به کرونا بستری شد و یک هفته نتوانست برنامه انتخاباتی را دنبال کند، حتی مایک پنس معاون اول وی هم نتوانست جایگزین خوبی برای او باشد و آمارها و نظرسنجیها از ریزش آرای وی خبر میداد.
از این رو، آیا این موضوع به منزله وابستگی ترامپیسم به شخص ترامپ نیست؟ آیا کس دیگری میتواند این پرچم را برای انتخاباتهای آتی اعم از ۲۰۲۲ و ۲۰۲۴ بلند کند؟
شاید مشکل اصلی ترامپیسم در این بود که حزب جمهوریخواه را به حزب خانوادگی خود تبدیل کرد. فرزندانش در سطوح مختلف یکهتازی میکردند و با وجود مخالفت مقامات سطح بالای کاخ سفید همچون جان کلی رئیس دفتر پیشین وی، دسترسی جرد کوشنر داماد و مشاور خود را به اسناد طبقه بندی شده سطح بالا برقرار ساخت.
ترامپ با جمهوریخواهان در داخل و با متحدان خود در خارج به ویژه اروپا و ناتو، بد برخورد کرد و حتی در آخرین روزهای پیش از انتخابات، حمایت چهرههای مشهور جمهوریخواهان را هم از دست داد و در مقابل، اتحاد قوی داخلی و خارجی علیه خود ایجاد کرد که تاکنون بیش از ۷۷ میلیون نفر به رقیب دموکرات او رای دادند.
اگرچه شاید نتوان همه آرای ریخته شده به سبد ترامپ و بایدن را موید عملکرد و گرایش فکری آنها دانست چرا که تنها ۲ نامزد حضور داشتند و مردم به اجبار باید یکی را بر میگزیدند اما هر یک از قطبهای جامعه دو قطبی شده آمریکا، در صدد بود تا خود را به پیروزی برساند.
دیوید فروم نویسنده تارنمای آتلانتیک در این باره مینویسد: مشکل این بود کارهایی که ترامپ برای تحکیم پایگاه خود انجام داد، یک پایگاه قوی ضد ترامپ هم ایجاد کرد. ترامپ وفاداری را تهییج کرد و به همان اندازه نیز آنهایی که مخالف او بودند را برای بیرون کردن وی، مصمم ساخت. او یک رقابت تسلیحاتی برای تحرک سیاسی ایجاد کرد و دموکرات و جمهوریخواه با رکوردشکنی به پای صندوق های رای در سال های ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ رفتند.
وی ادامه داد: برای اهداف طرفداران ترامپ، ائتلاف ضد ترامپ نه تنها به همان اندازه طرفداران ترامپ به شدت متعهد بود بلکه میلیونها نفر نیز بیشتر بودند. از زمان انتخابات، برخی از طرفداران ترامپ درباره ساختن "ترامپیسم بدون ترامپ" ، و ساختن یک ایدئولوژی ترامپستی جدا از شخصیت خودآزارنده و کینه توزانه ترامپ، شروع به تامل میکنند.
از نظر این نویسنده حداقل دو مشکل بزرگ با این مفهوم وجود دارد. نخست اینکه، به هیچ وجه مشخص نیست که چیزی غیر از شخصیت و کینه دونالد ترامپ همچون ترامپیسم وجود داشته باشد. کینههای ترامپ و اسطوره نبوغ تجاری ترامپ را کم کنید؟ آیا واقعا محدودیتهای مهاجرتی، جنگ تجاری با چین و منفجر کردن ناتو چنین نگرانیهای قانع کنندهای نیست؟
فروم ادامه میدهد: مشکل دوم این است که ترامپ توسط ریاضیات ابتدایی سقوط کرده است. او جامعه آمریکا را به گونه ای قطببندی کرد که او را در قطب کم تعداد گرفتار ساخت. رای مخالف ترامپ در سال ۲۰۱۶ تقریبا ۳ میلیون ، در سال ۲۰۱۸ نزدیک به ۹ میلیون و در سال ۲۰۲۰ با ۵ میلیون رای که هنوز هم در حال شمارش است، جایگزین آرای طرفدار ترامپ شد.
بیشتر بخوانید:
تداوم ترامپیسم به عنوان یک نیروی سیاسی مخرب در آمریکا
وی اضافه میکند: اما ترامپیسم بدون ترامپ با چالش واقعیت روبرو خواهد شد. ترامپیسم منهای ترامپ ترامپیسم منهای هیجانی است که طرفداران ترامپ را بسیج کرده است ، اما هنوز هم با بسیاری از موضوعات مخالفان ترامپ دفع میشود. ترامپیسم منهای ترامپ هیچ ایدهای برای کاهش شکاف جنسیتی در بین رای دهندگان ندارد، هیچ ایدهای برای درخواست تجدید نظر در تحصیلات دانشگاهی، هیچ پیامی برای حومه شهرها به جز نژادپرستی بیشتر و پر سر و صدا ندارد و نمیتواند با مراکز تولیدی اقتصاد جدید آمریکا تبادل نظر داشته باشد.
با این حال، ترامپ با تکرار اینکه او "سیاستمدار" نیست، این نکته را در ذهن هواداران خود حک کرد که فساد سیاستمداران باعث شکست او شده است. او مدعی صداقت در سیستم فاسد آمریکا شد و همین کار هم توانسته است محبوبیت ترامپیسم را تا حدی ماندگار کند.
اما سوال اصلی این است که در صورت تداوم این گرایش فکری در سپهر سیاسی آمریکا، چه کسی آن را هدایت خواهد کرد به ویژه اگر ترامپ نباشد.